یکی گوید چرا آزادگی جرم است امروز/// سزای اندیشه، حبس بی پایان است امروز
مگر ما مسلمان نیستیم و پیرو راه حسین /// مگرآزادگی نیست الفبای آیین والای حسین
چه شد ما را که از راه حسین دور مانده ایم/// چرا از اخلاق حسینی بی نشان مانده ایم
بیا ای برادر بار دگر با هم اندیشه کنیم/// مرام حسین را به حق زنو زنده و پاینده کنیم
حسین به معرکه بر آزادگی بس تاکید کرد/// جمع بی دین نیز به آزاد بودن ترغیب کرد
حسین آزاده بود و بهر آزادگی جان داد /// هم جان خویش و هم هفتاد و دو آزاده دیگر داد
بندگی را جای نیست در مکتب مولا حسین/// بندگان را هیچ قرابت نیست با مولا حسین
ما که رهرو حسین می دانیم جمع خود/// پس چرا آزاد اندیش نیستیم اندر جمع خود
پس فراموش کن ای برادر جمع بندگان //// همراه شو با یاران حسین این جمع آزادگان
گفتی بوسه لب یار، طرب آرد به جان ما///گفتم که یاد او آتش زند بر خرمن جان ما
گفتی که کرشمه یار هوش برد از سر ما///گفتم که بی کرشمه او، می سوزد وجود ما
گفتی نگه زلف یار، ما را رضایت است/// گفتم که گوشه چشمی ز او ما را غایت است
گفتی که تماشای رعنا قد او ما را آرزوست///گفتم که تصورآن جمال به رویا نیز آرزوست
گفتی سخن ز او شنیدن همه عمر آرزوست///گفتم وصف او ز غیر شنیدن هم آرزوست
گفتی که عشقش به شرق و غرب عالم ندهیم//// گفتم که خیال او نیز ما به دو عالم ندهیم
یک گوشه چشم دلبر به کل عالم ندهیم/// به وصل همه زیبا رویان به عالم ندهیم
یار ما که پر کرده وجود ما ز مهر /// رضایتش به حور پری به دو عالم ندهیم