دلی که هوای دوست ندارد به حقیقت دل نیست آنکه که به سبزه خو ندارد به حقیقت دوست نیست
دل به جز به عشق یار امروز سبزینه بتن نیست سبزی که رنگ دوست ندارد به حقیقت سبز نیست
من به چشم معجزه ای بس بزرگ دیدم دوش میلیون ها سبزه دل جان بکف بهر وطن دیدم دوش
گر تو با من به تماشا در این رویای صادق بودی به یقین باور این معجزه سبز تو می کردی دوش
بیا امشب را با ستارگان به خلوت دل سر کنیم بیا با معشوق شب تا به صبح نوای عشق کنیم
بیا تا غم عمر رفته و فرصت سوخته نخوریم امشب غنیمتی است که به وصل عشق صبح کنیم
امشبی را با ستاره درد دل بسیار خواهم گفت از حجر معشوق، با خدای عشق بسیار خواهم گفت
بهر دل که خاکستر سوخته دیرین عشق است به وقت قرابت معشوق، شکوه ها بسیار خواهم گفت