باغ گیلاس را نه ازآن همه میوه ما دل بستیم//بلکه تنها به یک خاطره از تو این بستیم
یاد آن بوسه تو بر لب من شیرنتراز شهد بود//ما بدین خاطره بر باغ و برش دل بستیم
دوش چو دل هم نوای نی شد//نی ز نوای دل ز خود بی خود شد
حکایت دل چون با نی سر شد//نی شرمنده و خجل ز عمری نالیدن شد
نی حدیث جدایی از خود می کند//ولیکن دل این بهر یار دیرین می کند
یار گم کرده را یاد خود هیچ نیست//سعادت عاشقان را جز ناله و سوز نیست