دلدادگی (دفتر یاداشت من)

محلی برای درد دل با دوستان

دلدادگی (دفتر یاداشت من)

محلی برای درد دل با دوستان

عمر ما

  یار رب آن که برفت سالی ز عمر ما بود//یکی ز هفتاد سهم ما ز زندگانی بود/

یار رب خوشیم که عید آمد و نوروز شد//غافل از آن که ز عمر ما یکی دگر کم شد/

گر چه سالی بود که سلامت بر ما طی شد//حیف، پیمانه عمر بسیاری ز همرهان پر شد/

یار رب شکر تو گویم که مرا سلامت داشتی//گرچه افسوس خوریم بر آنانی که جدا داشتی/

شکوفه چه غم که پر شود پیمانه به چند روزی//این ببایدش تا که شود میوه شیرین پاییزی/

چه باک که عمر کوته و پیمانه بس ظریف بود//گر به عمرآدمی نیز به پرپر شدن همی ثمربود/

گرچه امید ثمر ز گل به پاییز بیقین خواهد بود/اما نه هر شکوفه را ثمرشیرین پاییزی خواهد بود/

آن گل که گلبرگش تباه به فشار روزگارنشد//سیاه به نسیم سرد صبح و سوخته به  آفتاب ظهر نشد/

به یقین میوه اش بس زیبا و شیرین خواهد شد//ز پر پر شدنش ثمری بس بزرگ، حاصل خواهد شد/

سعادت آنکه خود از تباهی در بهاران دور داشت//ثمرش به پاییز، نزد یار بس عزت خواهد داشت/

سعادت رقص باید کرد با شکوفه در بهاران//که کوته بودن عمر نیست خزانی بی ثمر در بهاران/

عمر ما

  یار رب آن که برفت سالی ز عمر ما بود//یکی ز هفتاد سهم ما ز زندگانی بود/

یار رب خوشیم که عید آمد و نوروز شد//غافل از آن که ز عمر ما یکی دگر کم شد/

گر چه سالی بود که سلامت بر ما طی شد//حیف، پیمانه عمر بسیاری ز همرهان پر شد/

یار رب شکر تو گویم که مرا سلامت داشتی//گرچه افسوس خوریم بر آنانی که جدا داشتی/

شکوفه چه غم که پر شود پیمانه به چند روزی//این ببایدش تا که شود میوه شیرین پاییزی/

چه باک که عمر کوته و پیمانه بس ظریف بود//گر به عمرآدمی نیز به پرپر شدن همی ثمربود/

گرچه امید ثمر ز گل به پاییز بیقین خواهد بود/اما نه هر شکوفه را ثمرشیرین پاییزی خواهد بود/

آن گل که گلبرگش تباه به فشار روزگارنشد//سیاه به نسیم سرد صبح و سوخته به  آفتاب ظهر نشد/

به یقین میوه اش بس زیبا و شیرین خواهد شد//ز پر پر شدنش ثمری بس بزرگ، حاصل خواهد شد/

سعادت آنکه خود از تباهی در بهاران دور داشت//ثمرش به پاییز، نزد یار بس عزت خواهد داشت/

سعادت رقص باید کرد با شکوفه در بهاران//که کوته بودن عمر نیست خزانی بی ثمر در بهاران/

بوسه یار

بار دگر یار بوسه بر طبیعت زد// ز شعف شکوفه بر شاخه های بی جان زد/

نرگس به رقص آمد و لاله گل گشود//بلبل به طرب نغمه خویش باز نمود/

آهوی ختن مشک  بر  نسیم  سحر سپرد//گویی که اکسیر زندگانی به باد سپرد/

هرشکوفه عطری بر مشک نسیم افزود//بر لطافت حریر نسیم،  مهر ز کرم افزود/

قاصدک به رقص آمد و همره باد شد//به هر کوی و برزن، مژده اش اتمام زمستان شد/.

سعادت مژده را در یاب غم را فراموش کن//بزن بر دف به شادمانی این ز باد گوش کن/