دلدادگی (دفتر یاداشت من)

محلی برای درد دل با دوستان

دلدادگی (دفتر یاداشت من)

محلی برای درد دل با دوستان

در بند دوست

در افق حادثه ای بس عجیب می بینم//گرچه دور است اما بوضوح می بینم/

دشمن ما بنظر منجی ما می آید//چه شده اینچنین دشمن ما بنظر می آید/

ما تنها ز دوست چشم یاری داشتیم//عمری، به ز تن خویش  او را پاس می داشتیم/

به روز حادثه  او ما را دشمن فرض کرد//ما را گذاشت و با دشمن ما خلوت کرد/

هرچه ز خاطره ها بهر او باز گفتیم//ز ایثار و کمک های دیروز به او بسیار گفتیم/

ز نفاق خلوت نشیش امروزش گفتیم//ز آنچه در پیش است بدو جزئ به جزی گفتیم/

اما چه سود که او ما را دشمن پنداشت//غصه های دوست، ابزار کسب قدرت انگاشت /

در بند دوست شدیم تا ز نصیحت باز مانیم//زباز گویی حقیقت های در خفا مانده، در مانیم/

دشمن ما شاد ز این واقعه، سود خود می جوید// به بهانه آزادی ما، نابودی ما می جوید/

کاش سعادت آن دوست دیرین باور ما می کرد//آن سود جویان منافق ز خود دور می کرد/

مادر

شیرین ترین خاطره ام بوسه تو بر لبم است//بوسه پر مهر تو بر صورت پر اشکم است/

خوش زمانیکه مرا شیره جان می دادی//زکرم آنچه تقدیر من بود، تو به من می دادی/

دست من زلف تو را شانه می کرد ز سپاس//کاش می شد که تو را سجده کنم بهر سپاس/

رخ تو آرامش من در هر دلتنگی من بود//لالایی تو شفا بخش همه درد و غمم  بود/

زمزمه نام تو درمان هر درد من بود//دست پر مهر  تو پایانگر هر گریه من بود/

مهر ایزد همه در دامن پر مهر تو بود//غایت مهر، همه در کلام پر مهر تو بود /

سعادت بهر من، با بودن تو کامل بود//زآن افزون که مرا  پدر هم سعادت بود/

کاش

کاش می شد سلام ها همه از محبت بود//کاش دلها همه یکرنگ، به هم نزدیک بود/

کاش می شد که بر دادن حق سبقت بود//کاش حق گرفتن بی پارتی  هم ممکن بود/

کاش هیچ کسی رقیب کس دیگر نمی شد// کاش موجودی خوراک سر سفره نمی شد/

کاش همه چون مادر به هم مهربان بودند// کاش همه دوست، برادر وار با هم بودند/

کاش هرگز دروغی به عالم بیان نمی شد// کاش حرفی ز کینه بر زبان جاری نمی شد/

کاش دلی بی عشق بر جهان حاکم نمی شد//کاش حاکم بی حکمت به جهان تعریف نمی شد/

کاش می شد خانه دلها همه شیشه ای بود//کاش هیچ سری درعالم نبود که سر به مهر بود/

کاش سعادت هم به لطف ایزد پاک می شد//همه اندیشه و کردار او ز هر کاستی بری می شد/