آرزو های دیرینه
گفته بودم که دوست یک رنگم آرزوست دولت بی دروغ و قانونمندم آرزوست
گفته بودم که رخ زیبا رویم آرزوست دیدار پری روی خندان ام آرزوست
گفته بودم که بهار بی پایانم آرزوست نغمه بلبل و آوز چکاوکم آرزوست
گفته بودم که دلی بی غمم آرزوست لبخندی بلبم ز شادیم آرزوست
گفته بودم که وصل یارم آرزوست به سحر نغمه خوانی به محرابم آرزوست
گفته بودم که عاشق بودنم آرزوست وصل یار به خلوت و جلوتم آرزوست
گفته بودم دیدار بی پرده دوستم آرزوست چشم دوختن به چشم یار خمارم آرزوست
گفته بودم که بی پایان سحر م آرزوست در سحر مست می، بودن با یارم آرزوست
گفته بودم که دوست صادقم آرزوست یار بی ریا، همره عاشقم آرزوست
سعادت