دلدادگی (دفتر یاداشت من)

محلی برای درد دل با دوستان

دلدادگی (دفتر یاداشت من)

محلی برای درد دل با دوستان

بهار

بهار که فصل نو شدن طبیعت است//فرصتی بهر رهایش دل ز کینه و حسد است

گر میوه پوسیده برکنی ز شاخه دل // شکوفه امید بروید بر سر شاخه های دل

عشق

/عشق را ز ازل یار با ما همراه کرد// این مشک را به یقیین او به گل ما افشان کرد/

/دل به هر  کوی رود، منزلگه یار است// چون دل ز ازل بیمار آن طبیب خماراست/

بهاران

مژده دل را که دگر بار نسیم بهار ز راه آمد/// آن روح مسیحا به دشت و دمن ز نو باز آمد
نسیم بهار دست محبت بر کوه دمن کشید///خفته صحرا به نسیم بهاران ز خواب زمستان رمید
شکوفه سرخ وسفید بر شاخه درختان نشست///بلبل ز خود بی خود، بر شاخه پر گل به آواز نشست
ز بزم نوروز زمستان به کل فراموش شد///باغ به شکوفه سیب و گلابی عروس گشتزار شد
دشت پر ز نغمه عشق، به صدای چکاوک شد///طرفه به صحرا در وصف سبزه و گل آواز خوان شد