دلدادگی (دفتر یاداشت من)

محلی برای درد دل با دوستان

دلدادگی (دفتر یاداشت من)

محلی برای درد دل با دوستان

دل بهاری

گر در پی بهاری باید که دل بروبی//رسوب کینه و خشم باید به مهر بشویی
وجود کینه در دل جای بهار گیرد// هر گز این دو با هم در یک دل جای نگیرد

گوهر عشق

عشق گوهری است، که عاشق قدر آن دارد//نه هر خیره چشم دل باخته ز این گوهر ثمری دارد
کاش عمر همه صرف عشق وعاشقی می شد// آدمی غافل ز این گوهر بی مثال هرگز نمی شد

شرح حال

نقل آمد از شیخ عجل سعدی به کرار//که کار دیوانی نیست  کار کم مایگان بد کردار 

چون این پند شیخ به عهد ما فراموش شد// وزارت خانه ها پر زمدیران آکسفوردی شد

سر تولید آن رفت که بر رود زاینده رفت//همانی که بر بحر هامون و دریای ارومیه رفت

چاه های نف یکی بعد ز دیگری خشک شد//قیمت گاز و برق ز جان آدمی بسی افزون شد

تخم مرغ هم چون در، در شهر نایاب شد//دردانه مرغ افسانه بهر مردم شهر و روستا شد

به بازار کشور همه کالاها چینی گشت// هم گلابی و هم پرده، هم فرش کاشان اینچنینی گشت

نماند نشانی ز اعتبار بهر پاسپورت ایرانیان// گرفتند  به غرب و شرق نقش سبابه  از ایرانیان

دروغ سکه رایج به هر کوی و برزن بشد//از رسانه بجز این متاع دیگر صدایی خارج نشد

امید است که بار دگر خرد بر مدیریت باز گردد//ز همت خرد مدیران، وطن ز نو شکوفا گردد