دلدادگی (دفتر یاداشت من)

محلی برای درد دل با دوستان

دلدادگی (دفتر یاداشت من)

محلی برای درد دل با دوستان

چاه

  • مرا نیاز به چاه ایی است بی انتها در این اطراف//نیاز به چاهی بی نی و نوایی است در این اطراف./
    هزار کهکشان غم به دل جای دارد، فریاد گاهی نیست//به دل سیه چاله ها بسی جای دارند دگر فضایی نیست./
    تو را هشدار که گر فریاد برآید هستیم سوزد//مرا سوزد تو را سوزد جهانی را هم به آنی بسوزد ./
    ولی گر تو مرا را چاه آنگونه نمایی //چو مولایم یک چاه بی پژواک مرا بازنمایی./
    سرم تا پای در چاه کنم فریاد برآرم//ز دست جاهلان در چاه بی پژواک فریاد برآرم./
    که چون چاه بی ته و بی نی و پژواک باشد//بدانم که این سوز در ته چاه جاوید باشد./
    ولی ترسم که گر پژواک برآید ز این سوز//و یا نی با نسیم باز گوید ذره ای ز این سوز./
    بسوزد هستی از بن تا به افلاک با چنین سوز//نباشد بی درنگ هیچ مانده از سوزش سوز./

دوئل

ما را چه باک در دوئل دیده و دل باماه رویان//ما خود تشنه تیریم ز کمان ابروی خوب رویان/

با یک کرشمه، هزار تیر به جان و دل خریم// تیر ابرو شفای دل ماست، به ز آن چه بجان خریم./

چند کامنت فیسبوکی

گویا در شهر شما اهل نفاق بس فراوان است/کوسه های با ماسک ماهی، گرگهای پوستین پوش فراوان است/

سایه ها خود نقش ذاتند که بر دیوارها افتاده اند//زنده ه ای نیست به شهر، آنها مدت هاست که دل مرده اند.


 


گر اهل دلی بدان خانه یار تنها اینجا نیست//زیر گنبد سبز و طلا و کف سنگی نیست. /

آن یار که ماه آسمان دل ما گشت//در هر کجا که باشی کمتر از آن گنبد دوار نیست.



هفتاد دو شب دگر هنوز امید است//بهر نجات بشریت هنوز هم سو سوی امیدی است.

باید که امید داشت شاید که گمرهان آگاه گردند//مزد گیران، ظلم درس آزادگی ز حسین فرا گیرند.